فصل پنجم : افعال و اذکار نماز

نام کتاب :جامع آیات و احادیث موضوعى نماز جلد اول

مؤ لف : عباس عزیزى


فصل پنجم : افعال و اذکار نماز
آیات
40 - رکوع و سجود
یا ایها الذین امنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربکم و افعلوا الخیر لعلکم تفلحون ؛
اى اهل ایمان !در برابر خدا رکوع و سجود به جا آرید، و حضرت او را در تمام شئون حیات بنده و فرمانبردار باشید و هر کار خیرى را انجام دهید تا به رستگارى و فلاح و پیروزى و نجات برسید.
(سوره حج ، آیه 77)

41 - ناظر به افعال
الذى یریک حین تقوم ، و تقلبک فى الساجدین ؛
همان کسى که تو را به هنگامى که (براى عبادت ) بر مى خیزى مى بیند، و حرکت تو را در میان سجده کنندگان مشاهده مى کند.
(سوره شعراء، آیات 218 و 219)

42 - رکوع ، راهى براى توبه
...فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب ...؛
...از این رو، از پروردگار خویش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.
(سوره ص ، آیه 24)

43 - اثر سجده
واسجد و اقترب ؛
سجده نما و به خداتقرب جوى .
(سوره علق ، آیه 19)

احادیث
284 - قبله
قال الصادق - علیه السلام -:
اذا استقبلت القبلة فانس من الدنیا و ما فیها و الخلق و ما هم فیه و استفرغ قلبک عن کل شاغل یشغلک عن الله ؛
هنگامى که براى نماز به جانب قبله ایستادى ، دنیا و آن چه در آن است را فراموش کن و قلب خود را از هر گونه سرگرم کننده اى که تو را از خدا بازدارد، فارغ ساز.
(میزان الحکمه ، ج 5، ص 396)

285 - نیت
قال الصادق - علیه السلام -:
ان الله یحشر الناس على نیاتهم یوم القیامة ؛
خداوند در روز قیامت ، مردم را بر نیتهایشان محشور مى کند.
(بحارالانوار، ج 70، ص 209)

286 - تاثیر تکبیرة الاحرام
قال الصادق - علیه السلام -:
فاذا کبرت فاستصغر ما بین السموات العلى و الثرى دون کبریائه ؛
هرگاه تکبیرة الاحرام گفتى ، همه چیز را از آن چه در آسمان و زمین است درمقابل خداى کبیر و متعال ، کوچک و ناچیز بشمار، مگر کبریایى و بزرگى خداوند متعال را.
(مصباح الشریعه ، ص 91)

287 - تقسیم نماز بین بنده و خدا
حدیث قدسى :
قسمت الصلوة بینى و بین عبدى فنصفها لى و نصفها لعبدى ؛
من نماز را میان خود وبنده ام تقسیم کرده ام ، پس نیمى از آن ، از آن من است و نیمى دیگر از آن بنده ام .
(بحارالانوار، ج 92، ص 226)

288 - قرائت نماز
عن ...:
قلت لابى عبدالله - علیه السلام - الرجل یدخل فى الصلوة فیجود صلاته و یحسنها رجاء ان یستجر بعض من یراه الى هواه ؟قال : لیس هو من الریاء ؛
از امام صادق (ع ) پرسیدم اگر کسى نمازش را با قرائت زیبا و نیکو به جا آورد، به امید آن که حاضران که او را مى بینند مجذوب شده و راه او را در پیش گیرند (آیا به نمازش اشکال وارد مى شود؟) فرمود: این از مصادیق ریا نیست .
(وسائل الشیعه ، ج 1، ص 56)

289 - قرائت صد آیه در نماز
قال الصادق - علیه السلام -:
من قرا مائة ایة یصلى بها فى لیلة کتب الله - عز و جل - له بها قنوت لیلة ؛
هر کس در یک شب یکصد آیه از قرآن را در نمازى بخواند، خدا به این وسیله براى او عبادت سراسر شب بنویسد.
(الکافى ، ج 2، ص 445)

290 - تلاوت قرآن در نماز
قال الحسین - علیه السلام -:
من قرا ایة من کتاب الله - عز و جل - فى صلاته قائما یکتب له بکل حرف مائة حسنة ؛
کسى که آیه اى از قرآن را ایستاده در نماز خود بخواند، به هر حرفى صد حسنه براى او نوشته مى شود.
(الکافى ، ج 2، ص 447)

291 - قرائت قرآن در نماز
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
قراءة القران فى الصلاة افضل من قراءة القران فى غیر الصلاة ؛
قرائت قرآن در نماز افضل است از غیرنماز.
(مستدرک الوسائل ، ج 1، ص 292)

292 - رکوع کامل
قال الباقر - علیه السلام -:
من اتم رکوعه لم یدخله وحشة القبر ؛
هر که رکوعش تمام و کامل باشد دچار وحشت قبر نمى شود.
(مواعظ العددیه ، ص 243)

293 - رکوع
قال الصادق - علیه السلام -:
لایرکع عبدلله رکوعا على الحقیقة ، الا زینة الله تعالى بنور بهائه و اظله فى ضلال کبریائه و کساه کسوة اصفیائه ؛
هیچ بنده اى براى خدا به حقیقت رکوع نکند، مگر آن که خداوند تعالى او را به نور جمال خود بیاراید و در سایه کبریایى اش جاى دهد و جامه برگزیدگانش بپوشاند.
(مصباح الشریعه ، ص 14)

294 - رکوع و سجده طولانى
قال الصادق - علیه السلام -:
و علیکم بطول الرکوع و السجود فان احدکم اذا طال الرکوع و السجود یهتف ابلیس من خلفه ، فقال یا ویلتاه !اطاعوا و عصیت و سجدوا و ابیت ؛
بر شما باد به طول رکوع و سجده ، که هرگاه یکى از شما رکوع و سجده اش ‍ طول بکشد شیطان به دنبال او فریاد مى زند: واى بر من ! او اطاعت کرد و من معصیت کردم او سجده کرد و من سر باز زدم .
(بحارالانوار، ج 78، ص 199، مواعظ العددیه ، ص 242)

295 - سجده
قال على - علیه السلام -:
لویعلم المصلى ما یغشاه من جلال الله ما سره ان یرفع راسه من السجود ؛
اگر نمازگزار بداند چه اندازه مشمول جلال الهى است ، هرگز راضى نمى شود که سر از سجده بردارد.
(بحارالانوار، ج 82، ص 207.میزان الحکمه ، ج 5، ص 379)

296 - حق سجود
قال الصادق - علیه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقیقة السجود و لو کان فى العمر مرة واحدة ؛
به خدا قسم کسى که حق سجود را به جاى آورد و سجده حقیقى کند به هیج عنوانى زیان متوجه او نشود، گرچه در تمام مدت عمر چنین سجودى را یک بار به جاى آورد.
(بحارالانوار، ج 85، ص 136)

297 - سجده نزدیکترین حالت
قال الصادق - علیه السلام -:
اقرب ما یکون العبد الى الله - عز و جل - و هو مساجد، قال الله - عز و جل -: (و اسجد و اقترب ) ؛
نزدیکترین حالت بنده به خداوند بزرگ وقتى است که در سجده است خداوند فرمود: (سجده کن و تقرب جوى ).
(روضة المتقین ، ج 2، ص 38)

298 - آداب سجده
قال على - علیه السلام -:
السجود الجسمانى هو وضع عتائق الوجوه على التراب و استقبال الارض بالراحتین و الکفین و اطراف القدمین مع خشوع القلب و اخلاص ‍ النیة ؛
سجده کردن بدنى ، گذاشتن جاهاى نیکوى صورتها بر خاک و روى آوردن به زمین به دو کف دست و کناره هاى دو پا، همراه خشوع دل و پاکى نیت است .
(غررالحکم ، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه )

299 - روح سجده
قال على - علیه السلام -:
والسجود النفسانى فراغ القلب من الفانیات و الاقبال بکنه الهمة على الباقیات و خلع الکبر و الحمیة و قطع العلائق الدنیویة و التعلى بالخلائق النبویة ؛
سجده نفسانى (که روح سجده است )، رها بودن دل از امور فناپذیر و روى آوردن با تمام وجود به امور جاودان و کندن کبر و تعصب بیجا و قطع همه علایق دنیوى و آراسته شدن به اخلاق نبوى است .
(غررالحکم ، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه )

300 - عادت به نماز
قال الصادق - علیه السلام -:
لاتنظروا الى طول رکوع الرجل و سجوده ، فان ذلک شى ء اعتاده فلو ترکه استوحش لذلک و لکن انظروا الى صدق حدیثه و اداء امانتة ؛
به رکوع و سجده هاى طولانى افراد نگاه نکنید، زیرا ممکن است به آن عادت کرده باشند و براى او یک امر عادى شده باشد ؛ و اگر آن را ترک کنند وحشت کنند، بلکه راستگویى و امانتدارى او رابنگر.
(تفسیر نورالثقلین ، ج 1، ص 496، اصول کافى ج 2، ص 105)

301 - تشهد
قال الصادق - علیه السلام -:
التشهد، ثناء على الله تعالى ؛
تشهد، ستایش خداوند بلند مرتبه است .
(مصباح الشریعه ، باب هفتم )

302 - تسبیحات چهارگانه
قال على - علیه السلام -:
ان الانسان کان فى الصلوة فان جسده و ثیابه و کل شى ء حوله یسبح ؛
هنگامى که انسان مشغول نماز است ، و بدن و لباس و هرچه پیرامون اوست خدا را تسبیح مى گویند.
(بحارالانوار، ج 82، ص 213)

303 - سلام
قال الصادق - علیه السلام -:
معنى السلام فى کل صلوة ، الامان ، اى من ادى امر الله و سنة نبیه - صلى الله علیه و آله - خاشعا منه قلبه فله الامان من بلاء الدنیا و برائة من عذاب الاخرة ؛

معنى (سلام ) در پایان نماز، امان است ، یعنى هر کس که امر خدا و سنت پیامبرش را با خشوع قلب به جاى آورد، از بلاى دنیا در امان ، و از عذاب آخرت بر کنار است .
(مصباح الشریعه ، باب سلام )

304 - فلسفه سجده بر خاک
قال على - علیه السلام -:
و لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا؛
هنگامى که انسان نماز مى خواند، ساییدن گونه ها به خاک نشانه تواضع و گذاردن اعضاء شریف بر زمین دلیل کوچک و حقارت است .
(نهج البلاغه ، خطبه 192)

305 - سجده مایه تقرب
قال على - علیه السلام -:
اقرب ما یکون العبد من الله اذا سجد ؛
نزدیکترین چیزى که بنده را به خدا نزدیک مى کند سجده است .
(بحارالانوار، ج 82، ص 233)

306 - سوره حمد، عطیه الهى
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
اعطانى الله - عز و جل - فاتحة الکتاب ؛
خداوند سوره حمد را به من عطا کرده است .
(امالى شیخ صدوق ، ص 117)

307 - رکوع و سجود ناقص
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
و لاصلاة لمن لا یتم رکوعها و سجودها؛
نمازگزارى که رکوع و سجودش را ناقص انجام دهد، آن نمازش ، نماز نیست .
(بحارالانوار، ج 29، ص 198)

308 - سجود و رکوع بهترین عبادت
قال على - علیه السلام -:
نعم العبادة السجود و الرکوع ؛
سجود و رکوع در پیشگاه الهى ، خوب عبادتى است .
(تصنیف غررالحکم ، ص 175)

309 - تاثیر طولانى رکوع وسجود
قال على - علیه السلام -:
لایقرب من الله سبحانه الا کثرة السجود و الرکوع ؛
چیزى جز کثرت سجود و رکوع ، شخص را به تقرب خداوند سبحان نرساند.
(تصنیف غررالحکم ، ص 175)

310 - ثواب سجده شکر
قال الصادق - علیه السلام -:
ایما مؤ من سجد الله سجدة لشکر نعمة غیر صلاة ، کتب الله له بها عشر حسنات و مما عنه عشر سیئات و رفع له عشر درجات فى الجنان ؛
هر مؤ منى در غیر از حال نماز سجده شکرى جهت نعمتى به جاى آورد، خداوند به آن خاطر ده حسنه براى او بنویسد و ده گناه از نامه عملش پاک کند و ده درجه براى او در بهشت بالا ببرد.
(ثواب الاعمال ، ص 83)

311 - طولانى کردن سجده
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
و اذا اردت ان یحشرک الله معى فاطل السجود بین یدى الله الواحد القهار ؛
و اگر خواستى خداوند تو را با من محشور سازد، سجده در پیشگاه خداى یکتاى قهار را طولانى کن .
(بحارالانوار، ج 85، ص 164)

312 - نزدیکترین حالات
قال الصادق - علیه السلام -:
اقرب ما یکون العبد الى الله و هو ساجد؛
نزدیکترین حالات بنده به پروردگار سجده است .
(ثواب الاعمال ، ص 60)

313 - مقدمه نماز
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
ولکل شى ء انف و انف الصلاة التکبیر؛
براى هر چیزى مقدمه اى است و مقدمه نماز، تکبیراست .
(وسائل الشیعه ، ج 3، ص 16)

314 - توجه خداوند به نمازگزار هنگام قبله
عن الباقر - علیه السلام - قال :
اذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه ، لا اله غیره ؛
آن گاه که نمازگزار رو به قبله کرد، پروردگار عالم به صورتش رو آورد، جز او خدایى نیست .
(بحارالانوار، ج 82، ص 219)

315 - ذکر پس از رکوع
عن جعفر بن محمد - علیه السلام - قال :
اذا رفعت راسک من الرکوع فقل : سمع الله لمن حمده ؛
هنگامى که سر از رکوع بر مى دارید بگویید: (سمع الله لمن حمده ).
(بحارالانوار، ج 85، ص 115)

316 - واجب در نماز
عن زرارة قال :
سالت اباجعفر - علیه السلام - عن الفرض فى الصلاة فقال : الوقت ، و الطهور، و القبلة ، و التوجه ، و الرکوع ، و السجود، و الدعاء.قلت : ما سوى ذلک ؟فقال : سنة فى فریضة ؛
از زراره نقل شده ، بگوید: از امام باقر (ع ) از واجب در نماز پرسیدم ؟ فرمود: وقت است ، طهارت است ، قبله است ، توجه است ، رکوع و سجود است و دعاست .عرض کردم : غیر از اینها؟ فرمود: سنتى است در واجب .
(وسائل الشیعه ، ج 3، ص 80)

317 - سجده طولانى
قال الصادق - علیه السلام -:
ان العبد اذا احال السجود حیث لایراه احد، قال الشیطان و اویلاه اطاعوا و عصیت و سجدوا و ابیت ؛
به درستى انسان هنگامى که سجده را طولانى کرد فریاد شیطان بلند مى شود که : واى بر من آنها اطاعت خدا کردند و من عصیان کردم آنان سجده کردند و من نافرمانى کردم .
(بحارالانوار، ج 85، ص 163)

318 - نیت
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
انما الاعمال بالنیات ؛
همانا کارها بر اساس نیتها است .
(بحارالانوار، ج 81، ص 381)

319 - سجده طولانى و بهشت
قال الباقر - علیه السلام -:
اتى رجل الى رسول الله - صلى الله علیه وآله - فقال یا رسول الله !ادع الله لى ان یدخلنى الجنة ، فقال له : اعنى علیه بکثرة السجود؛
مردى خدمت رسول خدا (ص ) رسید و عرض کرد: اى پیامبر خدا! از خدا بخواه که مرا بهشتى کند.حضرت فرمود: مشروط بر اینکه در این دعا، براى رسیدن به بهشت ، مرا به کثرت سجده (براى خدا) یارى کنى .
(بحارالانوار، ج 82، ص 233)

320 - حمد و سوره درنماز
قال الرضا - علیه السلام -:
امر الناس بالقراءة فى الصلوة لئلا یکون القران مهجورا مضیعا ؛
مردم به خواندن حمد و سوره در نماز به این جهت موظف شده اند که قرآن مجید متروک و ضایع نشود.
(من لایحضره الفقیه ، ج 1، ص 84)

321 - فضیلت بسم الله
قال عن الامام الهادى - علیه السلام -:
(بسم الله الرحمن الرحیم ) اقرب الى اسم الله الاعظم من سواد العین الى بیاضها؛
(بسم الله الرحمن الرحیم ) به اسم اعظم خدا از فاصله سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیکتر است .
(تحف العقول ، ص 487)

322 - امام صادق (ع ) و سجده بر تربت امام حسین (ع )
کان الصادق - علیه السلام - لایسجد الا على تربة الحسین - علیه السلام - تذللا لله و استکانة الیه ؛
امام صادق (ع ) جز بر تربت حسین (ع ) به خاک دیگرى سجده نمى کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى کرد.
(وسائل الشیعه ، ج 3، ص 608)

323 - گواهى محل سجود در روز قیامت
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
یا اباذر!ما من رجل یجعل جبهته فى بقعة من بقاع الارض الا شهدت له بها یوم القیامة ؛
اى اباذر! هیچ کس صورت و پیشانى بر قطعه اى از قطعات زمین نمى گذارد، مگر اینکه آن قطعه زمین شهادت مى دهد که آن شخص در آن براى خدا سجده کرده و در آن دعا و نماز خوانده و مناجات کرده ، و او را با این شهادت سرافراز و مفتخر مى سازد و بهشتى مى نماید در حدیث است که : در جاهاى مختلف زمین نماز بخوانید، تا در قیامت براى شما شهادت دهند.
(بحارالانوار، ج 82، ص 234)

324 - شروع نماز با تکبیر
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
لکل شى ء انف و انف الصلاة التکبیر ؛
هر چیزى را بینى باشد و بینى نماز شما تکبیر است .
(کافى ، ج 3، ص 270)

325 - ذکر و تسبیح در شبانه روز
عن الصادق - علیه السلام - قال :
قال ابلیس خمسة اشیاء لیس لى فیهن حیلة و سائر الناس فى قبضتى : من اعتصم بالله من نیته الصادقة فاتکل علیه فى جمیع اموره و من کثر تسبیحه فى لیله و نهاره ، و من رضى لاخیه المومن ما یرضاه لنفسه و من لم یجزع على المصیبة حین یصیبه و من رضى بما قسم الله له ؛
ابلیس گفت : پنج کس را نمى توانم مورد حیله و فریب خویش قرار دهم و آن پنج نفر عبارتند از: کسى که با نیت خالص به خدا پناه ببرد و در همه امور به او تکیه کند، کسى که در شبانه روز ذکر و تسبیح فراوان گوید و کسى که براى برادر مومن خود مى پسندد آن چه را براى خود مى پسندد، و کسى که در مصیبتى که بر او روى شد جرع نکند و شکیبا باشد، و کسى که بدانچه خدا براى او مقرر داشت ، راضى باشد.
(المواعظ العددیه ، ص 162)

326 - سجده فراوان
عن الصادق - علیه السلام - قال :
جاء رجل الى رسول الله - صلى الله علیه وآله - فقال : یا رسول الله !کثرت ذنوبى و ضعف عملى فقال رسول الله - صلى الله علیه وآله -: اکثر السجود فانه یحط الذنوب کما یحط الریح ورق الشجر ؛
مردى پیش پیامبر (ص ) آمد و گفت : یا رسول الله !گناهانم بى شمار است ولى عمل نیک من اندک است ، پیامبر (ص ) فرمود: سجده فراوان به جاى آور؛ زیرا سجده گناهان را دور مى سازد، همچنان که باد برگ درخت را مى ریزاند.
(بحارالانوار، ج 85، ص 162.امالى صدوق ، ج 76، حدیث 11)

327 - اسرار تکبیرة الاحرام
عن الصادق - علیه السلام -:
اذا کبرت فاستصغر ما بین العلا و الثرى دون کبریائه ؛ فان الله اذا اطلع على قلب العبد و هو یکبر و فى قلبه عارض عن حقیقة تکبیره قال : یا کاذب ، اتخدعنى ؟و عزتى و جلالى لاحرمنک حلاوة ذکرى و لاحجبنک عن قربى و المسارة بمناجاتى .فاعتبر انت قلبک حین صلوتک فان کنت تجد حلاوتها و فى نفسک سرورها و بهجتها و قلبک مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته ، فاعلم انه قد صدقک فى تکبیرک له ؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاء و حرمان حلاوة العبادة ، انه دلیل على تکذیب الله لک و طردک عن بابه ؛
چون تکبیر (نماز) را گفتى ، آن چه را ما بین آسمان و زمین است ، درمقابل کبریاء خدا کوچک و ناچیز شمار که اگر خداوند بر قلب بنده ، زمانى که تکبیر مى گوید، بنگرد و در دل او چیزى باشد که از حقیقت معناى تکبیر بازش مى دارد، به او گوید: (اى دروغگو آیا مرا مى فریبى ؟به عزت وجلالم سوگند که از شیرینى یاد خود محرومت کنم و از قرب به خود و شادمانى مناجاتم محجوبت سازم ). پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بیازما، اگر شیرینى نماز را و در (عمق ) جان ، سرور و بهجت (حاصل از) آن را مى یابى و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مى برد، بدان که خداوند، تو را در تکبیرى که برزبان رانده اى ، تصدیق فرموده است ؛ و گرنه ، بدان که فقدان لذت مناجات و محرومیت از شیرینى عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را(در تکبیرت ) دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است .
(مصباح الشریعة ، باب 13. بحارالانوار، ج 81، ص 230)

328 - فلسفه رکوع
عن مصباح الشریعة ، قال الصادق - علیه السلام -:
لایرکع عبدالله رکوعا على الحقیقة ، الا زینة الله تعالى بنور بهائه و اظله فى ظلال کبریائه و کساه کسوة اصفیائه .و الرکوع اول و السجودثان ، فمن اتى بمعنى الاول صلح للثانى .و فى الرکوع ادب و فى السجود قرب ، و من لایحسن الادب لایصلح للقرب .فارکع رکوع خاضع لله بقلبه متذلل وجل تحت سلطانه ؛ خافض له بجوارحه خفض خائف حزن على ما یفوته من فائدة الراکعین .و حکى ان الربیع ابن خثیم کان یسهر باللیل الى الفجر فى رکعة واحدة ؛ فاذا هو اصبح رفع (خ ل : تزفر) و قال : اه !سبق المخلصون و قطع بنا.و استوف رکوعک باستواء ظهرک ، و انحط عن همتک فى القیام بخدمته الا بعونه ، و فر بالقلب من وساوس الشیطان و خدائعه و مکائدة ؛ فان الله تعالى یرفع عباده بقدر تواضعهم له و یهدیهم الى اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته على سرائرهم ؛
از کتاب مصباح الشریعه نقل است که امام صادق (ع ) فرمود: هیچ بنده اى براى خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آن که خداوند تعالى او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه کبریایش درآورد و جامه برگزیدگانش ‍ بپوشاند.رکوع (مرحله ) اول است و سجود (مرحله ) دوم ؛ هرکس معنى و حقیقت اولى را به جاى آورد، شایستگى دومى را یافته است .در رکاب ادب (عبودیت ) است و در سجود قرب (به معبود) است ؛ و کسى که به نیکى ، ادب نگزارد، قربت را نشاید.پس رکوع کن همانند رکوع کسى که قلبا خاضع براى خداست و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک مى باشد ؛ و چون راکعى از بیم و اندوه از دست دادن بهره راکعان (حقیقى ) تن فرود آورد، اعضاى خود را فرود بیاور.و از ربیع بن خثیم حکایت شده است که با یک رکوع شب را به صبح مى رساند و چون به صبح میرسید (صبح مى کرد) قامت راست مى کرد (نسخه : ناله مى کرد) و مى گفت : (آه !مخلصان پیشى گرفتند و ما از راه ماندیم ).و رکوع خود را کامل انجام ده به اینکه پشت خود را هموار کنى ؛ و از این (پندار) که به (قدرت و) همت خود به خدمت او قیام کنى فرود آى (که این امکان ندارد) جز به یارى او.و قلب را از وسوسه هاى شیطان و فریبها و نیرنگهایش فرارى ده که خداوند تعالى بندگان خود را به میزانى که در برابر او کرنش کنند بلند مى کند ؛ و آنان را به هر اندازه که عظمتش بر باطنهایشان پرتو افکنده ، به حقیقت فروتنى و کرنش (در برابرخود) هدایت مى فرماید.
(مصباح الشریعه ، باب 15. بحارالانوار، ج 82، ص 108)

329 - اسرار بلند شدن رکوع
قال الصادق - علیه السلام -:
فقال : ارفع راسک .فرفعت راسى ؛ فنظرت الى شى ء ذهب منه عقلى ؛ فاستقبلت الارض بوجهى و یدى فالهمت ان قلت : (سبحان ربى الاعلى و بحمده ) لعلو ما رایت .فقلتها سبعا، فرجعت الى نفسى .کلما قلت واجدة منها، تجلى عنى الغشى ؛ فقعدت فصار السجود فیه (سبحان ربى الاعلى و بحمده ).و صارت القعدة بین السجدتین استراحة من الغشى و علو ما رایت .فالهمنى ربى - عز و جل - و طالبتنى نفسى ان ارفع راسى ؛ فرفعت فنظرت الى ذلک العلو فغشى على ، فخررت لوجهى و استقبلت الارض ‍ بوجهى و یدى و قلت : (سبحان ربى الاعلى و بحمده ).فقلتها سبعا ؛ ثم رفعت راسى فقعدت قبل القیام لاثنى النظر فى العلو.فمن اجل ذلک صارت سجدتین و رکعة و من اجل ذلک صار القعود قبل القیام قعدة خفیفة ؛
پس فرمود: (سربردار) سر برداشتم ، چیزى دیدم که از آن عقلم از سر رفت ، و به صورت و دو دست بر زمین قرار گرفتم ؛ پس الهام شده به سبب علو آن چه دیدم گفتم : (سبحان ربى الاعلى و بحمده ) (منزه است پروردگار برتر من و سپاس او راست ).این را هفت بار گفتم ؛ پس به خود آمدم . هر بار که مى گفتم حالت غشوه از من باز مى شد، آن گاه نشستم : از این رو ذکر (سبحان ربى الاعلى و بحمده ) در سجده قرار داده شد.و نشستن بین دو سجده ، استراحتى شد از آن غشوه و عظمت و والایى آن چه دیدم . پس پروردگارم عز و جل به من الهام فرمود و خود نیز خواستم سربلند کنم ، سربرداشتم و به آن علو و عظمت نگریستم و بیهوش شدم و بر زمین افتادم و با صورت و دو دست رو به زمین کردم و گفتم : (سبحان ربى الاعلى و بحمده ) این را هفت مرتبه گفتم ، آن گاه سر برداشتم و پیش از ایستادن نشستم تا بار دیگر به آن علو و عظمت نظر کنم ) از این رو (در هر رکت نماز) دو سجده و یک رکوع مقرر شد و نیز نشستن قبل از قیام ، نشستنى کوتاه مقرر گردید.
(علل الشرایع ، ج 2، ص 312)

330 - ذکر سجده
فى الحدیث :
لما نزل قوله سبحانه : سبح اسم ربک الاعلى ) قال رسول الله - صلى الله علیه وآله - اجعلوها فى سجودکم ؛
هنگامى که کلام الهى (سبح اسم ربک الاعلى ) نازل گشت ، رسول الله (ص ) فرمود: (آن را در سجودتان قراردهید) یعنى (سبحان ربى الاعلى و بحمده ).
(بحارالانوار، ج 58، ص 34)

331 - اثرات سجده حقیقى
عن مصباح الشریعة ، قال الصادق - علیه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقیقة السجود و لو کان فى العمر مرة واحدة .و ما افلح من خلا بربه فى مثل ذلک الحال تشبیها بمخادع نفسه غافلا لاهیا عما اعده الله للساجدین من انس العاجل و راحة الاجل . و لا بعد عن الله ابدا من احسن تقربه فى السجود.و لا قرب الیه ابدا من اساء ادبه و ضیع حرمته بتعلق قلبه بسواه فى حال سجوده .فاسجد سجود متواضع لله تعالى ذلیل ، علم انه خلق من تراب یطاه الخلق .و انه اتخذک من نطفة یستقذرها کل احد؛ و کون و لم یکن .و قد جعل الله معنى السجود سبب التقرب الیه بالقلب و السر و الروح فمن قرب منه بعد من غیره ؛ الاترى فى الظاهر انه لا یستوى حال السجود الا بالتوارى عن جمیع الاشیاء و الاحتجاب عن کل ما تراه العیون ؟کذلک امر الباطن .فمن کان قلبه متعلقا فى صلوته بشى ء دون الله تعالى ، فهو قریب من ذلک الشى ء بعید عن حقیقة ما اراد الله منه فى صلوته .قال الله - عز و جل -: (ما جعل الله لرجل من قلبین فى جوفه ).و قال رسول الله - صلى الله علیه وآله - قال الله تعالى : لا اطلع على قلب عبد فاعلم فیه حب الاخلاص لطاعتى لوجهى و ابتغاء مرضاتى ، الا لولیت تقویمه و سیاسته . و من اشتغل بغیرى فهو من المستهزئین بنفسه ؛ و مکتوب اسمه فى دیوان الخاسرین ؛
به خدا سوگند!آن کس که هر چند یک بار در تمام عمر، حقیقت سجده را به جاى آورد، زیان نبرد ؛ و آن کس که همانند کسى که خود را مى فریبد، با حالت غفلت و بازیچه گرفتن آن چه خدا براى سجده کنندگان فراهم نموده است ، یعنى انس (با او) در حال (دنیا)، و راحت و آسایش در آینده (آخرت )، با پروردگار خود خلوت کند، رستگار نشد.و کسى که در سجده به خدا نیکو تقرب جست ، از خدا دور نشد.و کسى که به خدا سوء ادب کرد و با دلبستگى به غیر او در سجده ، حرمت او را از بین برد، به مقام قرب او نرسد؛ پس سجده کن (همانند) سجده کسى که در برابر خداوند تعالى متواضع و خوار است و مى داند که از خاکى آفریده شده که خلق بر آن پا مى نهند و خدا او را از نطفه اى که همه آن را کثیف و نجس مى دانند آفریده ؛ و مى داند که نبود، و (به دست آفریدگار) به وجود آمد.و همانا خداوند معناى (حقیقت ) سجده را سبب نزدیکى جستن به او با قلب و باطن و جان قرار داد ؛ پس کسى که به او نزدیک شود، از غیر او دور گردد.آیا نمى بینى که در ظاهر سجده شکل نمى گیرد مگر با آن که همه چیز از نظرت پنهان گردد و هر چه دیدگان مى بینند از تو محجوب شود؟ همچنین است امر باطن ؛ پس ‍ هر کس در نماز ؛ دلبستگى به چیزى جز خدا داشته باشد، به همان چیز نزدیک ، و از حقیقت آن چه خداوند در نماز او از او خواسته ، دور است .خداوند عز و جل فرموده است : (خداوند براى احدى دو قلب در باطنش قرار نداده است ).و رسول الله (ص ) فرمود: (خداوند تعالى فرموده است : بر قلب بنده اى واقف نشوم که در آن حب طاعت مخلصانه براى من و جهت کسب رضاى من بدانم (بیابم )، مگر آن که (خود) تنظیم و تدبیر امور او را متصدى شوم . و هر کس به غیر من دل مشغول دارد از آنهاست که خویشتن را به مسخره گرفته اند، و نامش در دفتر زیانکاران نوشته و ثبت است .
(مصباح الشریعه ، باب 16.بحارالانوار، ج 82، ص 136)

332 - فلسفه گفتن هفت تکبیر
عن العلل باسناده عن هشام بن الحکم عن ابى الحسن موسى - علیهماالسلام - قال :
قلت : لاى علة صار التکبیر فى الافتتاح سبع تکبیرات افضل ؟فقال : یا هشام ، ان الله خلق السموات سبعا و الارضین سبعا و الحجب سبعا ؛ فلما اسرى بالنبى صلى الله علیه و اله فکان من ربه کقاب قوسین او ادنى رفع له حجاب من حجبه ، فکبر رسول الله - صلى الله علیه وآله - و جعل یقول الکلمات التى فى الافتتاح ؛ فلما رفع له الثانى ، کبر؛ فلم یزل کذلک حتى بلغ حجب فکبر سبع تکبیرات .فلذلک العلة تکبر للافتتاح فى الصلوة سبع تکبیرات ؛

از کتاب علل الشرایع به سندى که آورده ، از هشام بن حکم روایت کرد که از ابوالحسن موسى بن جعفر (ع ) پرسیدم : (چرا در افتتاح نماز (گفتن ) هفت تکبیر داراى فضیلت بیشتر شده است ؟فرمود: (اى هشام ، خدا آسمانها را هفت .زمینها را هفت و حجابها را هفتگانه آفرید؛ پس چون پیامبر (ص ) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو کمان یا نزدیکتر باشد، یک حجاب از حجابهایش برداشته شد؛ پیامبر (ص ) تکبیر گفت و آغاز نمود به گفتن کلمات افتتاحیه نماز؛ پس چون حجاب دوم برایش ‍ برداشته شد، تکبیر گفت ؛ و به همین منوال (گذشت ) تا به هفت حجاب رسید ؛ پس آن جناب هفت تکبیر گفت .بدین علت براى افتتاح نماز هفت تکبیر گفته مى شود.
(علل الشرایع ، ص 322، باب 30، حدیث 4)

333 - تعلیم سوره حمد
منها ما روى عن النبى - صلى الله علیه وآله - انه قال لجابر بن عبدالله الانصارى :
یا جابر! الا اعلمک افضل سورة انزلها الله فى کتابه ؟ فقال له جابر: بلى بابى انت و امى یا رسول الله !علمنیها.قال : فعلمه (الحمد) ام الکتاب .ثم قال : یا جابر! الا اخبرک عنها؟ قال : بلى ، بابى انت و امى یا رسول الله !اخبرنى .قال : هى شفاء من کل داء الا السام ؛
از پیامبر (ص ) روایت شده که به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر، آیا برترین سوره اى را که خدا در کتابش نازل فرموده به تو نیاموزم ؟ جابر عرض کرد: آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا، آن را به من بیاموز.پس رسول الله سوره (حمد) (ام الکتاب ) را به او تعلیم داد و فرمود: اى جابر آیا آگاهت نسازم از این سوره ؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد یا رسول الله ! از آن مرا باخبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ .
(تفسیر عیاشى ، ج 1، ص 20، حدیث 9)

334 - تفسیر عبارت (بسم الله ...)
روى فى التوحید عن الرضا - علیه السلام - حین سئل عن تفسیر (البسملة ) قال :
معنى قول القائل : بسم الله ، اى اسم على نفسى سمة من سمات الله ، و هى العبادة .قال الراوى فقلت له : ما السمة ؟قال : العلامة ؛
در کتاب توحید از امام رضا (ع ) روایت شده است که وقتى تفسیر (بسمله ) (بسم الله ) از حضرتش سؤ ال شد، فرمود: معناى اینکه گوینده مى گوید (بسم الله )، این است که من بر خود (سمه ) (نشانه اى ) از سمات خدا مى نهم ؛ و آن نشانه عبارت است .راوى گفت پرسیدم : سمه یعنى چه ؟ فرمود: (نشانه ).
(التوحید، ص 229، باب 31)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد